سلام خداجونم

خوبی؟حالت خوبه؟ببخش مزاحم شدم؛کسی نیستم یه بنده بی لیاقت و بی عرضه

هستم که کسی رو جز تو ندارم بهش بگم حرفای دلم رو.......

البته خودت خبر داری از دلم ولی...

یادته خدا جونم....چه بنده خوبی بودم طوری که همه بهم حسودیشون میشد....

میگفتن خوشبحالت...هیییییییی...........

اما بیشتر از همه این مخلوق رجیمت؛آره شیطان رجیم رو میگم،خیلی خیلی

حسودیش شد و نابودم کرد البته نه کامل..........

خداجونم خودت دیدی ومیبینی که چقدسعی میکنه که ازت دورم کنه و ازت متشکرم

که همیشه و همیشه نگرانم بودی و کمکم میکردی که برگردم الان هم همینطور......

اما خدا جونم فقط میتونم بگم شرمندم.....خیلی خیلی شرمندم........

درسته خودت گفتی هر آنچه هستی باز آی اما چقد؟دیگه از خودم بدم میاد...باخودم

میگم یعنی من بنده خدایی هستم که رحمان و رحیمه و هرچقدرهم گناه کنی وغفلت

کنی باز میگه بیا پیشم،بنده عزیزم منتظرت بودم......

نه؛من خیلی سنگ دلم،خیلی بیرحمم،خیلی بی لیاقتم،خیلی....

دل همه بنده هات رو شکستم،دل انبیا،ائمه،شهدا و....شکستم

دل امام زمانم رو شکستم........بدجور ناراحتش کردم بدجور........هییییییییی.......

دل همه و همه رو شکستم.................

یعنی من بنده تو أم؟

هیییییییییییییییی..............................

خیلی هم پر رو هستم که با این همه گناه و بااین همه دل شکستن و بااین همه بدی

و ناراحتی...بازم به امام رضا میگفتم منو هم بطلب چرا نمیطلبی.........البته میگفتم

میرم اونجا و.....هیییییییییییییییی...............

نه دیگه،این رسمش نیست که هر غلطی بکنم اما درعوض آنقدر خوبی کنی که.....

من با صراحت کامل میتونم بگم که به هیچکس اندازه من خوبی نکردی..........

اما من چی؟؟؟؟

.

.

.

خدا جونم دیگه نمیتونم بنویسم.....بغض داره خفم میکنه و کاغذم خیس شده......

دیگه نمیدونم چی بگم........فقط تا قیام قیامت میگم شرمندتم خداجونم......

من این همه نیستم.............

خداجونم ببخش این بنده ی...

خودت کمکم کن البته اگه لایق باشم....

خداجونم شکرت.....

هیییییییییی..............................




تاريخ : 16 / 6 / 1393برچسب:دردودل با خداجونم, | | نويسنده : ساده دل |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 37 صفحه بعد